آموزشگاه آنلاین ستاره‌شناسی: آموزش ببینید، تلسکوپ جایزه بگیرید! نام‌نویسی
دیشب به همت کنسرسیوم رصدی یزد رصدی با هدف گردشگری و رصد آسمان شب برگزار شد. ساعت 4.15 حرکت کردیم و گمونم 4.30 بود که از شهر یزد به مقصد خرانق خارج شدیم .
 
 
دیشب به همت کنسرسیوم رصدی یزد رصدی با هدف گردشگری و رصد آسمان شب برگزار شد. ساعت 4.15 حرکت کردیم و گمونم 4.30 بود که از شهر یزد به مقصد خرانق خارج شدیم .
رصد روستای خرانق
زمان: 22 مهر 1389
مکان: روستای خرانق
سرپرستان گروه: آقایان مهاجان و بهرامی
با سلام
 نزدیکیهای خرانق که رسیدیم لیدر تور گروه خانوم دهقان توضیحاتی رو راجع به این روستا، قدمت تاریخیش، مکان جغرافیایی و قناتهای قدیمی دادن و یه سری توضیحات کلی دیگه که ما رو با این روستا تا حدودی آشنا کرد و بعد هم آقای بهرامی توضیحات ایشون رو کامل کردن. وقتی به روستا رسیدیم متاسفانه هوا تاریک بود و از خیلی از جاذبه های گردشگریش نتونستیم استفاده کنیم اما با این حال از بافت تاریخیش و منار جنبان باستانیش، مسجد و حمام کنار اون، پل آبی و امامزادش بازدید کردیم که به نظرم منار جنبان و پل آبیش از همه قشنگتر بود جالبیش اینه که منار جنبان این روستا از منار جنبان اصفهان قدیمیتره. خلاصه بعد از بازدید نماز رو داخل امامزاده بابا خادم خوندیم و بعد دوباره مسیر پل آبی رو برگشتیم و بالاخره برای رصد رفتیم کاروانسرا. اونجا هم اول شام رو خوردیم و بعد دوستان اپتیکها رو مستقر کردن تا مشغول رصد بشیم . البته این مکان آلودگی نوری زیادی داشت و برای اینکه بتونیم رصد کنیم چند بار جابجا شدیم. آخرش رفتیم یه مکان نسبتا تاریک که پشت دیوار کاروانسرا و به سمت مزارع و کوه بود رو پیدا کردیم و مستقر شدیم. بچه ها دو گروه شدن و چون یه سری بچه ها جدید اومده بودن و از دوستان غیر انجمن هم بودن یه گروه مبتدی و اونایی که کمتر کار کرده بودن رفتن با آقای بهرامی و گروهی که بیشتر کار کرده بودن رفتیم با آقای مهاجان و مشغول رصد آسمان و گرفتن اجرام شدیم. اول مشتری رو با اقمار زیباش دیدیم و بعد هم رفتیم سراغ اجرام. اولش سخت بود اما چند دقیقه که گذشت با سماجت تونستیم پیداشون کنیم. اول با آندرومدا یا همون M31 شروع کردیم بعد M33 بعد از اون M38 و M36، M45، M52 (اینو شک دارم یا 52 بود یا 54)، اچ و خی، اشتران ماده، و چندتا خوشه باز دیگه که البته آقای مهاجان هم کمکمون کردن و اعتراف می کنم واسه من تشخیص خوشه های باز و گرفتنش سختتر از خوشه های کروی بود که دیشب همش هم باز بود یعنی تو دید ما بیشتر خوشه های باز رو میشد گرفت. بعد هم گروه رفتن استراحت کنن اما من و سه تا دیگه از بچه ها موندیم چون جبار داشت میومد بالا و منم که عاشق جبار بودم میخواستم باشم و واسه اولین بار تو تلسکوپ ببینمش. تونستیم ابط الجوزا و رجل الجبار رو بگیریم و توی تلسکوپ بینیم که تصاویرش فوق العاده بود. تغییر رنگ ابط الجوزا خیلی جذاب و دیدنی بود. با نیوتنی کاملا مشهود بود و با آکرو ماتیک هم که میدیدیمش مثل بازی های کامپیوتری بین قرمز و سفید و زرد تغییر رنگ میداد و چشمک میزد. خلاصه خیلی قشنگ بود. رجل الجبار هم سفید و آبی میشد که اونم زیبا بود. وقتی کاملا اومد بالا سحابیهای جبار رو با هر دو تلسکوپی که گروه ما باهاش کار میکرد گرفتیم و چندین بار تماشاش کردیم که فوق العاده بود. بعد از اون من و یکی دیگه از دوستان که با آکروماتیک کار میکرد گفتیم بریم ببینیم میشه دنباله دار هارتلی رو (که از قبل رصد تو ذهنم نگه داشته بودم پیداش کنم) گرفت یا نه. با استفاده از تصویری که آقای مهاجان از مسیر حرکت این دنباله دار در اختیارمون قرار داده بود حدودش رو در روز 14 اکتبر مشخص کردیم و شروع کردیم به گشتن که با یه خورده گشتن هم من تونستم پیداش کنم و هم ایشون. بعد هم آقای بهرامی رو صدا زدیم بیان چک کنن که همون هست یا نه. اما انگار از تصویر خارج شده بود. باز شروع کردیم به گشتن تا دوباره پیداش کردیم و ایشون هم تایید کردن که خودشه. و من هم خوشحال شدم که تونستم این دنباله دار رو که شبیه یه نقطه محو ابری بود و شاید کمی سبز ببینمش. بعد از اون دوستانی که واسه استراحت رفته بودن اومدن و هم اونو دیدن هم بقیه کارشون رو ادامه دادن تا حدودا30 دقیقه. و دیگه همگی خسته شده بودن و می خواستن برگردن ولی من خیلی دلم می خواست شعرای یمانی رو با تلسکوپ ببینم و هی می گفتم  5 دقیقه صبر کنین اما هرچی صبر کردیم این شباهنگ بیشتر واسمون ناز کردو نیومد بالا و همه هم جمع کردن و خب دوستان هم خسته شده بودن و بر گشتیم.
حاشیه های این سفر: یه ساعت و خورده ای کوهپایه پیمایی و دیدن اماکن تاریخی، رد شدن از مسیر پل آبی که خیلی باریک بود، از مسیر باریک کنار کوه گذشتن، تو تاریکی شب بدون چراغ بافت تاریخی رو دیدن (البته چراغ قوه های خودمون روشن بود)، مسیرهای شنی لیز و سراشیبی رو گذشتن(اونم با وجود درد انگشت پای بنده که از قبل بود)، جیغ و ویغ بچه ها به خاطر ترس از موجودات موزی که البته بعدش معلوم میشد خیال بوده، روی پل آبی ردیف شدن و عکس گرفتن تو تاریکی، شوخی ها و خنده های بچه ها، هوای سرد و پادرد و کمر دردها، ذوق کردن ها به خاطر گرفتن اجرام، تعریف خاطره ها، صداهایی که توی دل تاریکی میشنیدیم، خارها و خاکهایی که تو پای بچه ها میرفت و صداشونو در می آورد ، دیدن دو گروه رصدی دیگه که مال دانشگاه یزد و اردکان بودن، عکسهایی که از آسمون شب بچه ها گرفتن و از بافت تاریخی و  کلا تمام چیزهایی که از رفت تا برگشت واسه هممون خاطره شد. و یه چیز جالب حدودهای M38 یه شکلی از ستاره ها رو با یکی از دوستان پیدا کردیم که شبیه ذات الکرسی برعکس بود یعنی شبیه ام انگلیسی اما کوچیک، خیلی جالب بود نفهمیدیم اسم داره یا نه اما با شوخی میخواستیم خودمون اسم بزاریم روش که یه خورده هم به خاطرش خندیدیم.
خلاصه که شب رصدی توریستی خوبی بود و با اینکه آسمون و آلودگی نوری خیلی مطابق میلمون نبود اما همون چیزای جدیدی هم که دیدیم خیلی لذت بخش بود. حداقل واسه من یکی اینطوری بود. سفر دوست داشتنی شاد دوستانه و خوبی بود. یک جمع دوست داشتنی خوب صمیمی و آشناییهای جدید و کلا یه شب خوب و خاطره انگیز.
دست همه کسانی که این شب رو برگزار کردن درد نکنه . خیلی ممنون.
و ضمنا جای همه کسایی که نیومدن یا نتونستن بیان خیلی خالی بود. ایشالله دفعه بعد همه کنار هم باشیم و یه شب خاطره انگیز دیگه رو رقم بزنیم
 
 
 

نویسنده:

celestron banner 02

iranoptic 03

هر هفته یک چهره از آسمان شب ایران را پیش چشمان شما خواهیم آورد